یک موقعیت امنیتی در دل چندین قصه اجتماعی درهم پیچیده به روایت «سرجوخه»
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۸۵۱۱۸۰
سریال "سرجوخه" با رویکردی تازه به موضوعات حال حاضر جامعه سعی در بازگو کردن مسائلی دارد که پیش از این کمتر در تلویزیون به آن پرداخت شده اما این اثر نیز در مسیر خود گرفتار اشتباهاتی شد؛ از جمله اینکه ژانر خود را گم کرد.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ فاطمه قربانی رضوان؛ پرداخت به موضوعات امنیتی این بار از زاویهای جدید با تلاش برای ایجاد آگاهی و ارائه اطلاعات امنیتی و پرداخت به مسائلی که پیش از این در تلویزیون کمتر به آن توجه و یا اصلا به آن ورود نشده بود، سایتهای شرطبندی، استفاده از هنرمندان و ورزشکاران ناآگاه برای بالابردن میزان دنبال کنندههای صفحات اینستاگرام، پشت پرده سایتهای کاریابی و مشکلات اقتصادی جوانان که منجر به گرفتاری آنان در دام سرویسهای جاسوسی میشود محور اصلی این سریال 30 قسمتی است؛ سرجوخه.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
"سرجوخه" نام مجموعه تلویزیونی به کارگردانی احمد معظمی و تهیهکنندگی ابوالفضل صفری سریال این شبهای تلویزیون بود که از شبکه سه سیما پخش شد. سریالی که از لحاظ کشش داستانی و معرفی شخصیت ها با پرداختن به موضوع سایتهای شرطبندی و شاخهای اینستاگرام، شروع خوبی داشت و موفق شد مخاطب را ترغیب به دنبال کردن سریالی امنیتی جاسوسی کند. روندی که با وجود داستان و روایت های متعدد سریال و ارتباط دو به دو شخصیت ها با یکدیگر به طور قابل قبولی حفظ شد. در واقع "سرجوخه" را میتوان سریالی با چند روایت دانست که در آن مخاطب دیگر صرفا با یک کار امنیتی مواجه نیست بلکه درکنار موقعیتهای امنیتی چندین قصه اجتماعی درهم پیچیده روایت میشود.
ژانری که مشخص نیستجواد محرمی منتقد سینما و تلویزیون در گفتگو با دانشجو در ارتباط با چند روایتی در سریال های رسانه ملی گفت:«ما از دیرباز در سریال سازی مشکل فیلم نامه داشتیم. سریال های تلویزیون هم از این قاعده مستثنی نیستند. اصلیترین ضعف سریالها این است که ساختار ژانر را رعایت نمیکنند. ما نمیتوانیم هیچ کدام از این سریالها را در یک ژانر دقیقی قرار دهیم. مثلا بگویید این سریال ملودرام است، عاشقانه یا کودک است. به طور مثال سریال بچه مهندس که به نظر میرسد برای نوجوان ساخته شده باشد ولی واقعا سریال مناسب بزرگسال بود. در ارتباط با وجود چند روایت در یک سریال هم مشکل این است که ذهن نویسنده انسجام و چارچوب مشخصی ندارد.»
وی در ادامه نقد فیلنامهها افزود:«دوستان در تغییر فیلمنامهها دست به تجربه آموزی میزنند. سعی میکنند برای جذب مخاطب، سریال برچسب خانوادگی هم داشته باشد. حالا این برای ارائه به مدیران بالا دست هم جواب می دهد. مثلا سازنده مدعی می شود که یک سریال ساخته که هم امنیتی بوده هم جنبه خانوادگی داشته است. درحالی که اینطور نیست و حتی مسائل ضد فرهنگی هم در آن دیده می شود. مثلا در سریال "خانه امن" حتی مسائل ضد فرهنگی مثل دوست شدن خانم و آقا و قرار گذاشتنها پررنگ بود. بیشتر از اینکه بخواهد خانواده مطرح باشد مسائل ضد خانوادگی مطرح میشد. این مسائل ریزی است که به دلیل آنکه مدیران صداوسیما روی مسائل جزئی فیلمنامه و تاثیری که می تواند روی مخاطب به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه بگذارد اشراف ندارند این اتفاقات میافتد.»
بازنمایی ضعیف ابعاد امنیتیاما آنچه در سریال "سرجوخه" قابل توجه است ضعف در نمایش نقاط امنیتی و یا غلو در برخی سکانسها است. در قسمتهایی که به مسئله اختلال در مسیر آبرسانی شهری و همدستی یکی از کارکنان سازمان با خرابکاران پرداخته شود، اگرچه این مسئله شروعی برای بعد امنیتی سریال بود اما در سکانسهایی که شیوهی ورود خرابکاران را به بخش اصلی تجهیزات آبرسانی نشان میداد به راحتی میشود سادگی در طراحی صحنه را مشاهده کرد. به طوری که زمانی ماموران امنیتی اقدام به دستگیری خرابکاران کردند گویی با قدرتی عظیم به مقابله با چند دزد ساده رفتهاند. در واقع ترازوی قدرتمندی دشمن در مقابل دفاع سربازان با بی توازنی به نمایش در آمد. حتی در صحنه شهادت یکی از ماموران در این ماجرا با سکانسی بیجان و ابتدایی مواجه شدیم. صحنهای که میتوانست نشان از مظلومیت سربازان امنیتی باشد اما در قابی بدون کشش و کم احساس خلاصه شد که این از کارگردان باتجربه سریال که تجربه ساخت چندین سریال امنیتی را دارد قابل تامل بود.
ساخت سریالهای امنیتی توسط یک یا چند گروه مشخص دیگر موضوعی است که پس از پخش سریال سرجوخه میتوان به آن توجه کرد. با نگاهی به کارنامه معظمی و تجربه ساخت چندین سریال امنیتی از او این انتظار می رفت که در سرجوخه شاهد نقاط قوت بیشتری در انتخاب فیلمنامه، عوامل و .. باشیم اما سرجوخه را می توان نمونه ای نزدیک به سریال خانه امن دانست.
محرمی در ارتباط با وجود عوامل مشخص و تکراری در سریال سازی این روزهای رسانه ملی گفت:«متاسفانه سریال سازی در صداوسیمای ما از یک تفکر و رویکرد دقیق و کارشناسی شده بهره نمی برد. یک شخصی میآید سریالی میسازد و بعد تبدیل به یک برند در آن ژانر میشود. پشت بند آن ما میبینیم که به آن شخص دوباره سریال میدهند، او می سازد و سریال به سریال شما نمیبینید که فیلمنامه تقویت شده باشد.»
وی در همین باره افزود:«وجود عوامل مشخص و تکراری سبب یکدست شدن سریال ها میشود. سریالهای تلویزیونی ما امروزه همه شبیه به هم شدند چون یکسری نویسنده مینویسند، یکسری تایید میکنند. من نمیخواهم از واژه باند که واژه منفی هست استفاده کنم اما به نظر میرسد که یک طرز نگاه، رویکرد و یک سلیقهی خاصی در سریال سازی حاکم است. به نظر میرسد یکسری افراد گزینش شده وجود دارند و سعی نمیشود از نویسنده های جدید، از کاگردان هایی با افکار تازهتر استفاده شود؛ این است که این چرخه ی معیوب همیشه وجود دارد و آثار را شبیه به هم می کند که در نتیجه آن یک جور دلزدگی در مخاطب ایجاد می کند. البته با آمدن آقای جبلی این امید ایجاد شده که به خصوص در سریال های تلویزیونی دایره نگاه ها را بازتر کنند.»
تغییر در شخصیتپردازیدر بسیاری از سریالها شاهد این بودهایم که شخصیت اصلی به دلیل مشکلات مالی گرفتار کار خلاف قانون میشود و به نوعی این نتیجه را متبادر میکند که در شرایط نامناسب مالی انجام هرفعالیتی حتی کار غیرقانونی مجاز است؛ اما در سریال «سرجوخه» این نمونه در نمودی تازه در کاراکتر «غلامرضا» نمایش داده میشود. شخصیتی که در عین داشتن چهرهای خشن به بسیاری از اصول اخلاقی همچون کسب روزی حلال پایبند است. با آنکه مانند بیشتر سریال ها شاهد انداختن توپ در زمین خانواده و شروع مشکلات به دلیل بسیاری از مسائل خانوادگی در این سریال هم بودیم اما غلامرضا را میتوان نمونه جدیدی از این دست شخصیتها دانست.
یکی از نکات قابل توجه سریال "سرجوخه" و البته سریالهایی که با هدایت احمد معظمی ساخته میشود انتخاب و استفاده از بازیگران جدید و کمتر شناخته شده در کنار بازیگران مطرح است. بازیگر نقش «غلامرضا»، حمیدرضا محمدی با سریال «فاصلهها»، «سراب» و «راز پنهان» وارد قاب تلویزیون شد. حمیدرضا محمدی در سریال مینو به شهرت رسید و حالا با بازی در سریال «سرجوخه» نقشی متفاوت را تجربه کرد. او توانسته با بازی در نقش یک پسر لات جنوب شهری به خوبی لحن و حرکات متناسب با ویژگیهای شخصیت را ایفا کند.
سریال "سرجوخه" با تمام این تفاسیر توانسته است رویکرد بهتری را در نمایش مواجه افراد جامعه با مشکلات اقتصادی و مسائل امنیتی نشان دهد. از طرفی پرداخت به مسئله اینفلوئنسرها، سایتهای شرط بندی، سایتهای کاریابی و ارتباط آنها با گروههای خرابکار جاسوسی موضوع جدید و قابل پرداختی بود که باید به آن توجه میشود. اما با نگاهی کلی به این دست سریالها باید دید آیا کارگردان دیگری جز احمد معظمی و تیم آن اجازه و یا همت ورود به میدان ساخت سریالهای امنیتی را پیدا میکنند تا نمونه جدیدی در طراحی داستان و هدایت کارگردانی را شاهد باشیم!
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: سریال سرجوخه سریال تلویزیونی امنیتی رسانه ملی صداوسیما سریال سازی سریال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۵۱۱۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پدر مددکاری اجتماعی ایران: تعطیل کردن نمایش خانگی دردی از بحرانهای اجتماعی دوا نمیکند
معضلات اجتماعی که دسته بزرگی از مسائل مختلف را در برمیگیرند، مدتهاست که به بخش گریزناپذیری از پرداخت به واقعیتها تبدیل شده و انعکاس آنها در فیلم و سریالها از ملزومات شکل دادن به داستانی بر مبنای حقیقت محسوب میشود. اتفاقی که البته اغلب مورد نقد قرار گرفته و بخشی از شیوع همان معضلات به گردن آن انداخته میشود. اما مصطفی اقلیما پدر مددکاری اجتماعی ایران، جامعهشناس و استاد دانشگاه نظری خلاف این موضوع دارد و معتقد است که نباید بار همه مسائل را بر گردن فضایی مثل نمایش خانگی انداخت، فضایی که بیپردهتر، از آنچه در جامعه شاهدش هستیم میگوید. اقلیما در گفتگو با جوان آنلاین، در خصوص دخیل بودن رسانههای مختلف از جمله شبکه نمایش خانگی در اشاعه معضلی مثل اعتیاد یا مصرف دخانیات که در برخی از آمار به آن اشاره میشود، بیان کرد: زمانی که از یک مسئله اجتماعی حرف میزنیم، باید حواسمان باشد که آن معضل یک روزه به وجود نیامده و اشاعه آن به دست کم چند سال زمان نیاز دارد. در واقع نمیتوان گفت که، چون در فلان سریال بازیگری سیگار میکشد، پس او باعث افزایش مصرف دخانیات شده است، بلکه تمام این آثار معلولی از علت اصلی هستند. او با تأکید به لزوم رفع علت هر معضلی از پایه و اساس آن افزود: در این چرخه اگر به عنوان مثال دزدی را گرفتند، نمیتوان گفت، چون پلیس حواسش نبود، او دزد شده چرا که تبدیل یک انسان به فردی که دزدی میکند در یک لحظه اتفاق نمیافتد، بیکاری، گرانی و موارد دیگری هستند که به هم متصلاند و در نهایت باعث میشوند تا یک نفر دست به دزدی بزند. در سوی دیگر اگر به من بگویند فردی دو سال است که درگیر اعتیاد شده، من آن را نمیپذیرم و مثلا اگر آن فرد ۲۲ ساله باشد، میگویم او ۲۲ سال است که اعتیاد دارد چرا که از بدو تولد او تا این سن موارد گوناگونی مثل شرایط اجتماعی، مدرسه، محیط، جامعه و ... در رشد او و سوق دادنش به این سمت دخیل بودهاند، تا جایی که او دیگر طاقت نیاورده و درگیر این جریان شده است. به همین دلیل است که قبل از ارائه هر آماری باید ریشه آن را پیدا و حل کرد. عدم وجود آمار متقن هم یکی دیگر از مواردی بود که اقلیما با اشاره به آن گفت: هر کسی که درباره موضوعی آماری را ارائه داد، قابل قبول نیست و باید دلیل و مدرک داشته باشد چرا که در واقعیت ما به معنی واقعی کلمه آمار دقیقی از اشاعه معضلات مختلف نداریم. در این میان هر فردی به خودش اجازه میدهد تا حرف بزند و آمار بدهد، جریانی که در کلِ مملکت ما اغلب به چشم میخورد و باعث شده تا هر کسی در هر فضایی پیرامون جریانی که تخصصش را ندارد، نظر بدهد. مصطفی اقلیما پدر مددکاری اجتماعی ایران، جامعهشناس و استاد دانشگاه این جامعهشناس افزود: گاهی میگویند اگر جوانان گرایش بیشتری به سیگار و دخانیات پیدا کردهاند، به دلیل نمایش آن در سریالها است، در صورتی که همانطور که اشاره کردم، این انعکاس معلول علت اصلی آن است. یک جوان سیگار میکشد، چون بیکار است، حوصلهاش سررفته یا درگیر فشارهای روانی شده که همین جامعه به آن وارد کرده است. این قیاس هم مثل چسباندن عنوان افسردگی به هر بیماری است که حال خوبی ندارد. جالب است بدانید هیچ روانشناس و روانپزشکی در زمینه افسردگی به معنای واقعی در ایران کار و تحقیق منسجم نکرده است و از طرفی به هرکسی که میگوید حالم خوش نیست، عنوان افسرده را میدهند! این در حالی است که اتفاقا ما چندان افسرده واقعی نداریم، کسی که افسرده است نمیتواند بارها با خانوادهاش بحث کند یا حتی فعالیت خاصی داشته باشد، اما مثل خیلی از موارد، این عنوان یعنی افسردگی را به هرکسی که به دلایل مختلفی خوب نیست، اختصاص میدهند. اقلیما با بیان اینکه نمیشود با پاک کردن صورت مسئله، جلوی مردم را گرفت، عنوان کرد: در ادامه همین جریان است که در خصوص فضایی مثل نمایش خانگی چنین آماری مطرح میشود تا بهانهای باشد برای تعطیل کردن آن، اما نمیشود جلوی مردم و اشاعه معضلات اجتماعی را به این صورت گرفت و این اقدامات تنها دخالت در کار دیگری محسوب میشود. ما در این موارد به علتها فکر نمیکنیم و تنها معلول را میبینیم. میگوییم نمایش خانگی به بعضی بحرانها دامن میزند، پس باید آن را جمع کرد! غافل ازینکه با این اقدام مشکل را ده برابر کردهایم، زیرا بعد این سوال به وجود میآید که اگر مردم این سریالها را نبینند، پس چه چیزی را تماشا کنند؟ تلویزیونی را که هیچ برنامهای ندارد و تنها معطوف به خبر و چند برنامه گفتوگو محور است یا ماهواره و رسانههای دیگر را؟ مردم نمایش خانگی و سریالها را دنبال میکنند، چون قصه دارد و در جایی مثل تلویزیون این اتفاق وجود ندارد. پدر مددکاری اجتماعی ایران در پایان خاطر نشان کرد: در تمام جوامع با مطرح کردن مشکلات به دنبال حل آن میروند، این اتفاقی است که باید به آن پرداخته شود نه آماری که در واقع وجود ندارد و یا دقیق و درست نیست. آمار باید برگرفته از تحقیقی مدون باشد نه اینکه بر مبنای نظر یک یا چند نفر شکل بگیرد و ارائه شود. ما این شکل از آمار را نداریم، چون هزینه زیادی میطلبد و امروز استاد دانشگاه و محقق ما، راننده اسنپ شده، اما این بودجه در اختیارش قرار نمیگیرد، چون اگر بخواهد روی یک موضوع کار کند، باید هزینه زیادی صرف آن شود و وقتی این اتفاق نمیافتد، یک نفر صحبتی را مطرح میکند و دیگری با اعلام اینکه مثلاً شیوع اعتیاد را بررسی کردهایم آن را مطرح میکند. علاوه بر این ما با آسیبهای زیادی دست و پنجه نرم میکنیم که همه و همه عامل شکلگیری معضلاتی مثل اعتیاد، بزهکاری و... میشوند. در این میان هم اغلب کسی پاسخگو نیست. کانال عصر ایران در تلگرام